سالروز تولد پدر شعر نوی پارسی
ای آدمها که برساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آّب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید ...
امروز " یکشنبه " سالروز تولد علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج پدر شعرنو و از شخصیت های درخشان ادبی این مرز و بوم است.
یوشیج سال 1276 در " یوش " دهی از بخش نور در شهر آمل به دنیا آمد.
وی پسر بزرگ ابراهیم نوری مردی شجاع از افراد دودمان قدیمی شمال ایران بود.
نیما در تهران , سن لوئی تحصیل کرد و زبان فرانسه را به طور کامل آموخت.
آنطوری که نیما خود گفته است در اندک مدتی به تشویق " نظام وفا " استادش به سرودن شعر پرداخت و به تدریج شاعری صاحب سبک شد و سبک نیمایی را در شعر فارسی پدید آورد.
به عقیده بسیاری از شاعران نوپرداز , نیما بهتر از هر شاعر دیگر شعرنو می سرود.
نیما یوشیج در عمر ادبی خود در داستان نویسی , نمایشنامه نویسی و نگارش مقاله های ادبی نیز به آزمودن استعدادهای خود همت کرد اما شعر و شاعری با نام " نیما " قرین شده است به طوری که از شعرنو با عنوان " شعر نیمایی " هم یاد می کنند.
مهمترین ویژگی شعر نیما مضمون های نو و بکر آن است که هم به سبک و قالب قدما اشعارش را به نظم درآورده و هم به سبک شعر سروده است.
مجموعه شعر " قصه رنگ پریده " , " خون سرد " , " مطبعه سعادت " , " فریادها " , " مرقد آقا " , " کلاله های خاور " , " ناقوس " , " مانلی " , " افسانه " , " مروارید " , "ا میرکبیر " و مجموعه نامههایی با عنوان " کشتی و طوفان " , " قلم انداز " , " حکایات و خانواده سرباز " , " ستاره ای از زمین " , " دنیا خانه من است " , " آب در خوابگه مورچگان " , " عنکبوت " , " کندوهای شبانه " , " شهر صبح شهر شب " و داستانهای " توکایی در قفس " , " آهو و پرنده ها " , " حرف های همسایه " و " شعر من " از آثار نیما یوشیج است .
نیما یوشیج در سال 1328 در روابط عمومی و اداره تبلیغات وزارت فرهنگ وهنر مشغول به کار شد و در زمستان همان سال به بیماری ذات الریه مبتلا شد و سرانجام در سال 1340 و در سن 64 سالگی در تهران دار فانی را وداع گفت .
آی آدمها
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامی بگویم من
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره جامه تان بر تن
یک نفر در آب می خواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون
می کند زین آبها بیرون گاه سر گه پا
آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید
موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده. بس مدهوش
می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید:
"آی آدمها.."
و صدای باد هر دم دلگزاتر
در صدای باد بانگ او رساتر
از میان آبهای دور یا نزدیک
باز در گوش این نداها
"آی آدمها..."
يزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 11,ژانویه,2025